دیشب تنهایی تو خیابون پرسه میزدم یه هو هوس خوردن ماءالشیر یا به قولی آبجو ( البته از نوع اسلامیش ) کردم یه بطری خریدم همون در مغازه واسادم شروع کردم به نوشیدن. بطری رو
انداختم تو سطل آشغال تشنه بودم دوباره نوشیدم ... دوباره و....دوباره ...و دوباره...و
دوباره نوشیم مغازه دار با تعجب دهنش وا مونده بود و هاجو واج منو نگاه میکرد یه هو گفت:
مشکوک شدم نکنه الکلی زده کارخونه آره پسر ؟
منم که معده ام حسابی پر شده بود آروغی زدم و خودمو کمی تکون دادم و تلو تلو راه رفتم وگفتم : آره اگه پولشو ازم بخوای لوت میدم بیان بگیرنت. ( البته یه قسمت جریان ساخته ذهنم بود)
حالا نگو رفتم خونه تا خود خود صبح کارم شده بود شاشیدن!!!!!!!!!
سلام
ممنون که بهم سر زدی
اره درسته کپی میکنم مطالب رو از جاهایی که فیلتر هست تا همه استفاده کنن
درضمن یادم نمیاد جایی نوشته باشم که اینا رو خودم نوشتم
خوب پس بهتره منبع رو ذکر کنی
سلام وب جالبی داری ................
مایل به تبادل لینک هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته با چه نامی بلینکمت